[اسم]

تَسَلُّق

غیرقابل شمارش مذکر

1 صعود ورزشی

[فعل]

تَسَلَّقَ

فعل گذرا

1 صعود کردن بالا رفتن

  • 1.تَسَلَّقَ القِرْدُ الشَّجَرَةَ.
    میمون از درخت بالا رفت.
  • 2.مُحَمَّد يَتَسَلَّقُ الأَشْجَارَ بِسُهُولَة!
    محمد به‌راحتی از درختان بالا می‌رود!
  • 3.هَلْ بِإِمْكَانِكَ تَسَلُّق تِلْكَ الشَّجَرَة؟
    آیا می‌توانی از آن درخت بالا بروی؟
  • 4.هَلْ تَسَلَّقْتَ الجِدَار؟
    از دیوار بالا رفتی؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان