[اسم]

تَمْزِيق

غیرقابل شمارش مذکر

1 پاره‌کردن از هم‌پاشاندن، متلاشی‌کردن

  • 1.إِنَّهُم يُحَاوِلُون بِكُل قُوَّتِهِم لِتَمْزِيق بَلَدِنَا!
    آن‌ها با تمام توانشان در تلاش‌اند تا کشور ما را از هم بپاشند!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان