[اسم]

حَرِيق

قابل شمارش مذکر
[جمع: حَرْقى]

1 آتش‌سوزی حریق

  • 1.أَسْفَرَ حَرِيقٌ فِي تِلْكَ المَدْرَسَةِ عَنْ مَقْتَلِ عَدَدٍ مِنَ الطُّلَّاب.
    آتش‌سوزی در آن مدرسه باعث کشته‌شدن تعدادی از دانش‌آموزان شد.
  • 2.لَدَيْهِ ذِكْرَيَات سَيِّئَة عَنِ الحَرِيق.
    او از آتش‌سوزی خاطرات بدی دارد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان