[عدد]

خَمْس

1 پنج

  • 1.أُرِيدُ خَمْسَةَ أَقْلَام.
    من پنج تا خودکار می‌خواهم.
  • 2.اِنْتَظِرْنِي عَلَى الأَقَل خَمس دَقَائِق.
    حداقل پنح دقیقه منتظرم بمان.
[اسم]

خُمْس

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَخْمَاس]

1 یک‌پنجم

  • 1.المُسْلِمُون خُمْسُ السُّكَّانِ العَالَمِ.
    مسلمانان یک‌پنجم جمعیت جهان هستند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان