Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . سر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
رَأْس
قابل شمارش
مذکر
[جمع: رُؤُوس]
1
سر
1.رَأْسِي يُؤْلِمُنِي.
سرم درد میکند.
2.ضَعْ قُبَّعَتَكَ عَلَى رَأْسِكَ.
کلاهت را بر سرت بگذار.
3.عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الجَسَدِ.
بر شما باد صبر و شکیبایی، زیرا صبر در ایمان همچون سر در بدن است.
کلمات نزدیک
ملاوي
نحت
مشغولات خشبية
فخار
اوريغامي
طاقم
مسرحية
سيناريو
جريدة
مجلة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان