Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . رحم
2 . رحم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
رَحِم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَرْحَام]
1
رحم
1.الرَّحِم عُضْو تَنَاسُلِي فِي مُعْظَم الثَّدِييَات وَ مِنْ ضِمْنِهَا الإِنْسَان.
رحم یک عضو تولید مثل در اکثر پستانداران، از جمله انسان است.
[فعل]
رَحِمَ
فعل گذرا
1
رحم کردن
مهربانی کردن
1.ِارْحِمْ طِفْلَكَ الصَّغِير!
به فرزند کوچکت رحم کن!
2.يَرْحَمُ اللَهُ عِبَادَهُ.
خداوند به بندگانش مهربانی میکند.
کلمات نزدیک
جنين
إختبار الحمل
حبة منع الحمل
علاج أسري
تحليل نفسي
إجهاض
ولادة قيصرية
بضع الفرج
قاعة الاجتماع
بطاقة أعمال
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان