[اسم]

رَحِم

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَرْحَام]

1 رحم

  • 1.الرَّحِم عُضْو تَنَاسُلِي فِي مُعْظَم الثَّدِييَات وَ مِنْ ضِمْنِهَا الإِنْسَان.
    رحم یک عضو تولید مثل در اکثر پستانداران، از جمله انسان است.
[فعل]

رَحِمَ

فعل گذرا

1 رحم کردن مهربانی کردن

  • 1.ِارْحِمْ طِفْلَكَ الصَّغِير!
    به فرزند کوچکت رحم کن!
  • 2.يَرْحَمُ اللَهُ عِبَادَهُ.
    خداوند به بندگانش مهربانی می‌کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان