[فعل]

رَكِبَ

فعل ناگذر

1 سوار شدن

  • 1.أَهْلاً وَ سَهْلاً بِكُمْ. تَفَضَّلُوا. اِرْكَبُوا.
    خوش آمدید. بفرمایید. سوار شوید.
  • 2.رَكَبْنَا عَلَى حِصَان وَ رَجَعْنَا إِلَى البَيْتِ بِالْحِصَان.
    ما سوار اسبی شدیم و با اسب به خانه برگشتیم.
[اسم]

رَكْب

غیرقابل شمارش جمع

1 کاروان شتر یا اسب‌سواران

  • 1.أُرِيدُ أَنْ أُسَافِرَ بِالرَّكْبِ.
    من می‌خواهم با آن کاروان شتر سفر کنم.
  • 2.سَلِ المَصَانِعَ رَكْباً تَهِيمُ فِي الفَلَوَاتِ!
    از آب‌انبارها درباره سوارانی که در بیابان‌ها تشنه‌اند، بپرس!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان