Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . پله
2 . سالم ماندن
3 . تحویل دادن
4 . سلام کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
سُلَّم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: سَلَالِم]
1
پله
1.صَعِدْتُ السَّلَالِم.
از پلهها بالا رفتم.
2.کَمْ سُلَّم أَمَامَنَا؟
چند تا پله در مقابل ما است؟
[فعل]
سَلِمَ
فعل ناگذر
1
سالم ماندن
1.هَلْ سَلِمَ مِنْ تِلْکَ الکَارِثَة؟
آیا از آن فاجعه سالم ماند؟
2.هُوَ سَلِمَ مِنَ الحَادِثِ بِإِذْنِ الله.
به خواست خدا، او از آن تصادف سالم ماند.
[فعل]
سَلَّمَ
فعل گذرا
1
تحویل دادن
1.سَلَّمَهُ البَضَائِعَ فِي اليَومِ الأَرْبِعَاء.
آن کالاها را در روز چهارشنبه به او تحویل داد.
2.هَلْ تَدْرِي سَلَّمَهُ الرِّسَالَة أَو لَا؟
آیا میدانید که او آن نامه را به ایشان تحویل دادهاست یا خیر؟
2
سلام کردن
1.هُوَ سَلَّمَ عَلَيْهِمَا وَ قَالَ: إِنَّ لِي أَمَانَةً عِنْدَكَ.
او به آنها سلام کرد و گفت: من امانتی نزد شما دارم.
سَلَّمَ عَلَى
سلام كرد به
کلمات نزدیک
مصعد
جدار
شباك
باب
رمى
مطبخ
تلفزيون
ثلاجة
شاهد
تنفس
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان