[اسم]

سُلَّم

قابل شمارش مذکر
[جمع: سَلَالِم]

1 پله

  • 1.صَعِدْتُ السَّلَالِم.
    از پله‌ها بالا رفتم.
  • 2.کَمْ سُلَّم أَمَامَنَا؟
    چند تا پله در مقابل ما است؟
[فعل]

سَلِمَ

فعل ناگذر

1 سالم ماندن

  • 1.هَلْ سَلِمَ مِنْ تِلْکَ الکَارِثَة؟
    آیا از آن فاجعه سالم ماند؟
  • 2.هُوَ سَلِمَ مِنَ الحَادِثِ بِإِذْنِ الله.
    به خواست خدا، او از آن تصادف سالم ماند.
[فعل]

سَلَّمَ

فعل گذرا

1 تحویل دادن

  • 1.سَلَّمَهُ البَضَائِعَ فِي اليَومِ الأَرْبِعَاء.
    آن کالاها را در روز چهارشنبه به او تحویل داد.
  • 2.هَلْ تَدْرِي سَلَّمَهُ الرِّسَالَة أَو لَا؟
    آیا می‌دانید که او آن نامه را به ایشان تحویل داده‌است یا خیر؟

2 سلام کردن

  • 1.هُوَ سَلَّمَ عَلَيْهِمَا وَ قَالَ: إِنَّ لِي أَمَانَةً عِنْدَكَ.
    او به آن‌ها سلام کرد و گفت: من امانتی نزد شما دارم.
سَلَّمَ عَلَى
سلام كرد به
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان