[اسم]

عَرْض

قابل شمارش مذکر
[جمع: عُرُوض]

1 عرض پهنا

  • 1.لِمَاذَا خَطَأْتَ فِي العَرْض وَ الطُّول؟
    چرا در عرض و طول دچار اشتباه شدی؟
[فعل]

عَرَّضَ

فعل گذرا

1 در معرض گذاشتن در معرض قرار دادن

  • 1.عَلَيْهِ أَنْ لَا يَتَدَخَّلَ فِي مَوضُوعٍ يُعَرِّضُ نَفْسَهُ لِلتُّهَمِ.
    او نباید در موضوعی که خویشتن را در معرض تهمت قرار دهد، دخالت کند.
  • 2.لَا تُعَرِّضْ حَيَاتَكَ لِلْخَطَر.
    زندگی‌ات را در معرض خطر قرار نده.
[اسم]

عِرْض

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَعْرَاض]

1 آبرو ناموس

  • 1.إِنَّ أَبِي كَانَ سَيِّدَ قَومِهِ، يَفُكُّ الأَسِيرَ وَ يَحْفَظُ الجَارَ وَ يَحْمِي الأَهْلَ و العِرْضَ.
    پدرم سرور قومش بود، اسیران را آزاد می‌کرد، همسایگان را نگاهبانی می‌کرد، و از خانواده و آبرو حمایت می‌کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان