Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . تبر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
فَأس
قابل شمارش
مذکر
[جمع: الفُؤوس]
1
تبر
1.عَلَّقَ الفَأْسَ عَلَى كَتِفِهِ وَ تَرَكَ المَعْبَدَ.
تبر را بر شانه آن آویزان کرد و پرستشگاه را ترک کرد.
2.كَانَ مَعَهُم فَأس.
آنها تبر داشتند.
کلمات نزدیک
كاشف الدخان
ثقب المفتاح
مفرش طاولة
مقبض الباب
كرسي هزاز
منشار
سياج
مسبح
كرسي المركب
صندوق البريد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان