Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . باز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
فَتَحَ
فعل گذرا
1
باز کردن
1.أَغْلَقَ البَابَ وَ فَتَحَ النَافِذَةَ.
او در را بست و پنجره را باز کرد.
2.لَا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَفْتَح البَاب.
نمیتوانم در را باز کنم.
3.هَلْ فَتَحْتَ البَاب؟
آیا در را باز کردی؟
4.يَحْفِرُ العُمَّالُ بِئْراً وَ يَضَعُونَ أُنْبُوباً فِيهَا، فَيَصْعَدُ النِّفْطُ بِوَاسِطَةِ الأُنْبُوبِ، وَ يُفْتَحُ وَ يُغْلَقُ.
کارگران چاهی حفر میکنند و لوله را در آن میگذارند؛ نفت از طریق لولهها بالا میآید و باز و بسته میشود.
کلمات نزدیک
مندهش
لطيف
شرير
مؤدب
مشغول
غلق
جلس
وقف
مات
عاش
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان