[قید]

فَجْأَةً

غیرقابل مقایسه

1 ناگهان

  • 1.أَخِي بَدَأَ بِالْبُكَاء فَجْأَةً وَ ذَهَبَ إِلَى غُرْفَتِهِ.
    برادرم ناگهان شروع به گریه کرد و به اتاقش رفت.
  • 2.فَجْأَةً تَغَيَّرَتْ حَيَاتِي.
    ناگهان زندگی من تغییر کرد.
  • 3.هُوَ صَرَخَ فَجْأَةً وَ خَافَ الجَمِيع!
    او ناگهان فریاد کشید و همه ترسیدند!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان