[اسم]

كُرْسِي

قابل شمارش مذکر
[جمع: الكَرَاسِيُّ]

1 صندلی

مترادف و متضاد مَقْعَد
  • 1.أَنْتَ كَسَرْتَ الكُرْسِي!
    تو آن صندلی را شکستی!
  • 2.جَلَسْتُ عَلَى الکُرْسِي.
    برروی صندلی نشستم.
كُرْسِيَّان خَشَبِيَّان
دو صندلی چوبی
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان