Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . برق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
كَهْرَبَاء
غیرقابل شمارش
مونث
1
برق
الکتریسیته
1.تَضَاعَفَتْ فَاتُورَة الكَهْرَبَاء هَذَا الشَّهْر.
قبض برق در این ماه دو برابر شدهاست.
2.تَكَلَّمْنَا مَعَ الأولاد كَثِيراً، وَقُلْنَا لَهُم، نَحْنُ نَسْتَهْلِكُ الكَهْرَبَاء كَثِيراً جِدّاً وَ هَذَا تَبْذِير.
ما با بچهها زیاد صحبت کردیم و به آنها گفتیم که ما برق زیادی مصرف میکنیم و این اسراف است.
3.تَنْتَقِلُ الكَهْرَبَاء بِوَاسِطَة الأسْلاك.
برق از طریق سیمها منتقل میشود.
کلمات نزدیک
جدد
توليد
تدفئة
تجميل
تبريد
مؤسسة
حاور
مهاجر
أغلى
تأثير
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان