[اسم]

كَهْرَبَاء

غیرقابل شمارش مونث

1 برق الکتریسیته

  • 1.تَضَاعَفَتْ فَاتُورَة الكَهْرَبَاء هَذَا الشَّهْر.
    قبض برق در این ماه دو برابر شده‌است.
  • 2.تَكَلَّمْنَا مَعَ الأولاد كَثِيراً، وَقُلْنَا لَهُم، نَحْنُ نَسْتَهْلِكُ الكَهْرَبَاء كَثِيراً جِدّاً وَ هَذَا تَبْذِير.
    ما با بچه‌ها زیاد صحبت کردیم و به آن‌ها گفتیم که ما برق زیادی مصرف می‌کنیم و این اسراف است.
  • 3.تَنْتَقِلُ الكَهْرَبَاء بِوَاسِطَة الأسْلاك.
    برق از طریق سیم‌ها منتقل می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان