[صفت]

مُرّ

قابل مقایسه

1 تلخ

مترادف و متضاد حُلْو
  • 1.لَاأُحِبُّ الطَّعَامَ المُرّ.
    غذای تلخ دوست ندارم.
[فعل]

مَرَّ

فعل ناگذر

1 گذر کردن عبور کردن

  • 1.حِينَمَا أَرَى النَّاسَ يَذْهَبُونَ إِلَى الحَجِّ، تَمُرُّ أَمَامِي ذِكْرَيَاتِي.
    زمانی که مردم را می‌بینم که به حج می‌روند، خاطراتم در برابرم می‌گذرد.
  • 2.مَرَّتْ أَرْبَعَةَ أَيَّام بِسُرْعَة!
    چهار روز به‌سرعت گذشت!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان