Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . تلخ
2 . گذر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
مُرّ
قابل مقایسه
1
تلخ
مترادف و متضاد
حُلْو
1.لَاأُحِبُّ الطَّعَامَ المُرّ.
غذای تلخ دوست ندارم.
[فعل]
مَرَّ
فعل ناگذر
1
گذر کردن
عبور کردن
1.حِينَمَا أَرَى النَّاسَ يَذْهَبُونَ إِلَى الحَجِّ، تَمُرُّ أَمَامِي ذِكْرَيَاتِي.
زمانی که مردم را میبینم که به حج میروند، خاطراتم در برابرم میگذرد.
2.مَرَّتْ أَرْبَعَةَ أَيَّام بِسُرْعَة!
چهار روز بهسرعت گذشت!
کلمات نزدیک
حلو
حاد
مملح
غريب
وسخ
حامض
مغلي
نيء
كثير العصارة
ذكي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان