[قید]

مَرَّة

غیرقابل مقایسه

1 یک‌بار یک‌دفعه

  • 1.رَأَيْتُهُ فِي الشَّارِع مَرَّة.
    یک‌بار او را در خیابان دیدم.
  • 2.فَقَطْ مَرَّة أَعْطِنِي فُرْصَةً أُخْرَى لِتَعْوِيض هَذَا الخَطَأ.
    فقط یک بار فرصت دیگری برای جبران این اشتباه به من بدهید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان