Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . قیچی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
مِقَص
قابل شمارش
مذکر
[جمع: مَقَاصّ]
1
قیچی
1.كَانَ المِقَص فِي يَدِي.
قیچی در دستم بود.
کلمات نزدیک
ممحاة
قلم جاف
قلم رصاص
هندسة
سياسة
مسطرة
خرامة
مشبك الورق
قلم حبر
غراء
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان
