[اسم]

مِلَفّ

قابل شمارش مذکر
[جمع: مِلَفَّات]

1 پرونده

  • 1.أَنَا أَحْفَظُ رَسَائِلَ الأَصْدِقَاءِ فِي مِلَفٍّ.
    من نامه‌های دوستانم را در یک پرونده نگهداری می‌کنم.
  • 2.أَيْنَ وَضَعْتَ المِلَفَّ؟
    پرونده را کجا گذاشتید؟
  • 3.ذَهَبَتْ لِمُشَاهَدَةِ مِلَفِّهَا لِلْاِطِّلَاعِ عَلَى مَاضِيهَا.
    برای دیدن پرونده‌اش و برای آگاه‌شدن بر گذشته‌اش رفت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان