Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . شکست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
هَزِيمَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: هَزَائِم]
1
شکست
شکستدادن
1.لَا مُشْكِلَة قَادِرَةٌ عَلَى هَزِيمَةِ الشَّخْصِ الَّذِي يَتَوَكَّلُ عَلَى اللهِ وَ يَعْتَمِدُ عَلَى نَفْسِهِ.
هیچ مشکلی نمیتواند انسانی که بر خدا توکل میکند، و به خودش و تواناییهایش تکیه میکند را شکست دهد.
کلمات نزدیک
معوق
مع أن
مصاب
عمياء
صماء
يسرى
شلل دماغي
لا يزال
داء
زعم
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان