Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . بالش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
وِسَادَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: وِسَادَات]
1
بالش
1.رَجَاءً لَا تَضَعِي الوِسَادَة عَلَى وَجْهِي.
خواهش میکنم آن بالش را روی صورتم نگذار.
کلمات نزدیک
سرير
بريمة لفتح الزجاجات
إسفنجة
لوح التقطيع
ملعقة خشبية
بطانية
خزانة
منبه
ستارة
مصباح السرير
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان