[صفت]

abwechselnd

/ˈapˌvɛksl̩nt/
غیرقابل مقایسه

1 یک در میان یکی پس از دیگری، به نوبت

  • 1.Der Kuchen besteht aus abwechselnden Schichten aus Sahne und Früchten.
    1. کیک از لایه‌های یک در میانی از خامه و میوه تشکیل شده‌است.
  • 2.Zeilen abwechselnd farbig markieren
    2. خط‌ها را یکی پس از دیگری با رنگ علامت‌گذاری کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان