[عبارت]

am Boden zerstört sein

/ˌam ˈboːdn̩ ˌʦɛɐ̯ˈʃtøːɐ̯t zaɪ̯n/

1 غم زده بودن خسته و کوفته بودن، افسرده بودن

  • 1.Seine Freundin hat Schluss mit ihm gemacht, und jetzt ist er völlig am Boden zerstört.
    1. دوستش با او (رابطه‌اش را) تمام کرده است و الان او کاملا افسرده است.
  • 2.Wir sind am Boden zerstört, doch das Leben geht weiter.
    2. ما غم‌زده و افسرده‌ایم اما زندگی ادامه دارد.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "نابود بر روی زمین بودن" است و کنایه از غمگین بودن دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان