[اسم]

der Arm

/arm/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Arme] [ملکی: Arm(e)s]

1 بازو دست

مترادف و متضاد Extremität Gliedmaße
  • 1.Mein Arm tut weh.
    1. دست من درد می‌کند.
  • 2.Mein Freund hat sich den Arm gebrochen.
    2. دوست من دست خود را شکست.
کاربرد واژه Arm به‌معنای دست
واژه Arm به قسمتی مشخص از دست بین شانه و مچ دست اشاره می‌کند. برای اشاره به بخش‌های پایین‌تر از مچ باید از واژه "Hand" استفاده کرد. این واژه تنها برای اشاره به دست انسان استفاده نمی‌شود مثلاً "Roboterarm" (دست/بازوی ربات).
[صفت]

arm

/arm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: ärmer] [حالت عالی: ärmste-]

2 فقیر تهی‌دست، بیچاره

مترادف و متضاد ärmlich bankrott bedürftig finanzschwach mittellos reich
  • 1.Die Regierung hilft armen Nachbarländern.
    1. دولت به کشورهای فقیر همسایه کمک می‌کند.
  • 2.Dort gibt es viele arme Leute.
    2. آن‌جا مردم فقیر زیادی وجود دارد.
  • 3.Er ist nicht arm geworden, aber er hat durch seine letzten Geschäfte viel Geld verloren.
    3. او فقیر نشده‌است اما در آخرین معاملات آخر خود خیلی پول از دست داده‌است.
کاربرد واژه arm به‌معنای فقیر
واژه arm در این معنی معمولاً به کمبود پول اشاره می‌کند. زمانی صفت arm در مورد کسی استفاده شود یعنی احتمالاً پول کافی برای برطرف کردن نیازهای اولیه زندگی‌اش را ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان