[فعل]

aufmachen

/ˈaʊ̯fˌmaχn̩/
فعل گذرا
[گذشته: machte auf] [گذشته: machte auf] [گذشته کامل: aufgemacht] [فعل کمکی: haben ]

1 باز کردن

مترادف و متضاد anbrechen aufreißen öffnen schließen zumachen
  • 1.Du kannst die Augen jetzt wieder aufmachen.
    1. حالا میتوانی دوباره چشم هایت را باز کنی.
  • 2.Mach bitte die Tür auf!
    2. لطفا در را باز کن!
کاربرد واژه aufmachen به معنای باز کردن
aufmachen در این کاربرد به صورت ویژه برای اشاره به مفهوم فیزیکی باز کردن استفاده می شود مثلا "Mund aufmachen" (دهان را باز کردن)، "Knöpfchen aufmachen" (دکمه باز کردن)، "Tür aufmachen" (در را باز کردن).
البته این فعل ممکن است به معنی دیگر باز کردن یعنی تاسیس کردن هم اشاره کند مثلا "einen Zoo aufmachen" (یک باغ وحش باز کردن/تاسیس کردن).
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان