[قید]

auswendig

/ˈaʊ̯svɛndɪç/
غیرقابل مقایسه

1 حفظ حفظ شده، از حفظ

مترادف و متضاد aus dem Gedächtnis/Kopf
  • 1.Die Adresse von Sonja weiß ich auswendig.
    1. آدرس "سونیا" را من از حفظ می‌دانم. [آن را به خاطر سپردم.]
  • 2.wir kennen die Lektion fast auswendig.
    2. ما تقریباً درس را از حفظ بلدیم.
etwas auswendig lernen
چیزی را حفظ کردن
  • Die Schüler müssen ein Gedicht auswendig lernen.
    دانش‌آموزان باید یک شعر را حفظ کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان