[اسم]

der Be­reichs­lei­ter

/bəˈʀaɪ̯çsˈlaɪ̯tɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Be­reichs­lei­ter] [ملکی: Be­reichs­lei­ters]

1 مدیر بخش مسئول حوزه

  • 1.Der Angestellte wurde zum Bereichsleiter befördert.
    1. کارمند به مدیریت بخش ترفیع گرفت.
  • 2.Mein Bruder ist Bereichsleiter in einem großen internationalen Unternehmen.
    2. برادرم مدیر بخش در یک شرکت بزرگ بین‌المللی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان