[اسم]

der Befürworter

/bəˈfyːɐ̯ˌvɔʁtɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Befürworter] [ملکی: Befürworters] [مونث: Befürworterin]

1 هوادار طرفدار

مترادف و متضاد Fürsprecher Unterstützer
  • 1.Die meisten Befürworter dieser These sind Wissenschaftler.
    1. اکثر هواداران این نظریه دانشمندان هستند.
  • 2.Er gilt als Befürworter dieses Projektes.
    2. او به‌عنوان هوادار این پروژه محسوب می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان