[اسم]

das Chinesisch

/çiˈneːzɪʃ/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Chinesischen]

1 زبان چینی

  • 1.Er spricht fließend Chinesisch.
    1. او چینی را شیوا صحبت می‌کند.
  • 2.Im klassischen Chinesischen ist jede Silbe zugleich ein Morphem.
    2. در زبان چینی کلاسیک هر هجایی یک تک‌واژ نیز است.
[صفت]

chinesisch

/çiˈneːzɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: chinesischer] [حالت عالی: chinesischsten]

2 چینی

  • 1.Er brachte seine chinesische Ehefrau mit.
    1. او همسر چینی خود را نیز به همراهش آورد.
  • 2.Mir gefällt traditionelle chinesische Musik.
    2. من موسیقی سنتی چنینی را می‌پسندم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان