[عبارت]

Däumchen drehen

/dɔʏmçən dʁeːən/

1 حوصله (کسی) سر رفتن کسل شدن، کاری نکردن

  • 1.Da das Werkzeug noch nicht einsatzbereit war, mussten wir Däumchen drehen.
    1. چون که ابزار آماده کار نبود، ما می‌بایستی کاری نکنیم.
  • 2.Mir ist die Zeit zu schade, um Däumchen zu drehen. Sollen wir nicht in die Stadt fahren?
    2. برای من این زمان حیف است که حوصله مان سر برود. بهتر نیست که به سمت شهر برانیم؟
توضیحاتی در رابطه با Däumchen drehen
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "انگشتان شست‌ را چرخاندن" می‌باشد و به حالتی اشاره دارد که فرد از تنبلی یا بی‌کاری انگشتان شست خود را به دور هم می‌چرخاند و نشان از "کسل شدن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان