[عبارت]

das fünfte Rad am Wagen sein

/das ˈfʏnftə ˈʀaːt am ˈvaːɡn̩ zaɪ̯n/

1 زیادی بودن اضافی بودن

  • 1.Bei meiner Mutter war ich das 'fünfte Rad am Wagen'. Sie gab mir immer wieder zu verstehen, dass sie besser nur drei Kinder bekommen hätte.
    1. در نزد مادرم من اضافی بودم. او می‌خواهد به من بفهماند که او بهتر بود سه بچه به دنیا می‌آورد.
  • 2.Ich habe mich wie das fünfte Rad am Wagen gefühlt. lch kannte niemanden von den anderen Gästen.
    2. من در آنجا احساس زیادی بودن داشتم. من هیچ کدام از بقیه مهمان‌ها را نمی‌شناختم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "چرخ پنجم در کالسکه بودن" است و از آن جهت که کالسکه دارای چهار چرخ است کنایه از "(در جمعی) زیادی بودن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان