[عبارت]

das schwarze Schaf sein

/das ˈʃvaʁʦə ʃaːf zaɪ̯n/

1 تافته جدا بافته بودن خاص و ویژه بودن

  • 1.Er ist in der Familie das schwarze Schaf. Er musste schon drei Mal die Schule wechseln.
    1. او در خانواده‌اش تافته جدا بافته است. او می‌بایست درست سه بار مدرسه‌اش را تغییر بدهد.
  • 2.Ich bin in meiner Kindheit oft das schwarze Schaf gewesen.
    2. من در زمان کودکی‌ام، اغلب تافته جدا بافته بودم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "گوسفند سیاه بودن" است و می‌توان آن را با عبارت فارسی "تافته جدا بافته بودن" برابر دانست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان