[قید]

durcheinander

/dʊʁçʔaɪ̯ˈnandɐ/
غیرقابل مقایسه

1 بی نظم در هم، غر و قاطی

  • 1.Alle meine Sachen sind durcheinander. Ich finde nichts mehr.
    1. همه وسایل من غر و قاطی هستند. من دیگر هیچ چیز را پیدا نمی کنم.
  • 2.Bitte redet nicht alle durcheinander. Sonst verstehe ich nichts.
    2. لطفا همه در هم [در یک زمان] صحبت نکنید. اینطوری من هیچ چیز نمی فهمم.
  • 3.Warum sind die ganzen Kleider durcheinander?
    3. چرا همه لباس ها غروقاطی اند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان