[صفت]

ehrenamtlich

/ˈeːʁənˌʔamtlɪç/
غیرقابل مقایسه

1 داوطلبانه افتخاری

مترادف و متضاد freiwillig umsonst
  • 1.Sie arbeitet als ehrenamtliche Helferin für das Rote Kreuz
    1. او به‌عنوان کمک‌کننده افتخاری در هلال احمر کار می‌کند.
  • 2.Sie war ehrenamtliche Leiterin des Unterrichtszentrums in Jiangmen.
    2. او مدیر افتخاری مرکز آموزش در "ژیانگمن" بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان