مترادف و متضاد
anschaffen
erstehen
kaufen
sich zulegen
verkaufen
1.Die Geschäfte sind zu. Du kannst nicht mehr einkaufen.
1.
مغازهها بسته هستند. تو دیگر نمیتوانی خرید کنی.
etwas (Akk.) einkaufen
چیزی خریدن
Für das Wochenende müssen wir noch ein paar Lebensmittel einkaufen.
برای آخر هفته ما باید مقداری خواروبار بخریم.
etwas (Akk.) billig/vorteilhaft/... einkaufen
چیز ارزان/مفید/... خریدن
einkaufen gehen
به خرید رفتن
für morgen/Abendessen/... einkaufen
برای فردا/شام/... خرید کردن
Ich muss noch für morgen einkaufen.
من باید برای فردا هم خرید کنم.
کاربرد واژه einkaufen به معنای خرید کردن
فعل einkaufen در آلمانی معنایی شبیه "خرید کردن" در فارسی دارد. زمانی که از einkaufen استفاده میکنیم معمولا منظور خرید لوازم اولیه و خواروبار روزانه است. بهتر است از einkaufen برای خرید چیزهای مهم مثل ماشین یا خانه استفاده نکنید.
گاهی از einkaufen برای اشاره کلی به عمل خرید کردن استفاده میشود، مثلا "einkaufen gehen" (به خرید رفتن). در اینجا نیازی نیست اشاره ای به این شود که چه چیزی خریده میشود، چون مشخصا در مورد وسایل روزمره مصرفی صحبت شدهاست.