[فعل]

einnehmen

/ˈaɪ̯nneːmən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: nahm ein] [گذشته: nahm ein] [گذشته کامل: eingenommen] [فعل کمکی: haben ]

1 مصرف کردن [دارو یا غذا] استفاده کردن

  • 1.Wie muss ich die Tropfen einnehmen?
    1. چطور باید از این قطره استفاده کنم؟

2 درآمد داشتن دریافت کردن

مترادف و متضاد bekommen verdienen
  • 1.Durch sein Mietshaus nimmt er im Jahr 20000 Euro ein.
    1. او از طریق خانه اجاره‌ای خود در سال 20000 یورو دریافت می‌کند.
  • 2.Sie haben heute in ihrem Geschäft nicht viel eingenommen.
    2. آن‌ها امروز در مغازه خود درآمد زیادی نداشتند.

3 تصرف کردن گرفتن

  • 1.eine Stadt einnehmen
    1. شهری را تصرف‌کردن
  • 2.Es gelang Napoleon 1812, Moskau einzunehmen.
    2. ناپلئون تصرف‌کردن مسکو را در 1812 موفق شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان