[اسم]

der Einwand

/ˈaɪ̯nˌvant/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Einwände] [ملکی: Einwand(e)s]

1 اعتراض مخالفت

مترادف و متضاد Einspruch Widerspruch
  • 1.Das ist der Grund für meinen Einwand.
    1. این دلیل مخالفت من است.
  • 2.Sie hatten keine Einwände gegen den Plan.
    2. آن‌ها هیچ اعتراضی در مقابل برنامه نداشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان