[اسم]

die Energie

/eːnɛʁˈɡiː/
قابل شمارش مونث
[جمع: Energien] [ملکی: Energie]

1 برق انرژی الکتریکی

  • 1.Die Kosten für Heizenergie sind gesunken.
    1. هزینه برق برای گرمایش کم شده است.
  • 2.Wir müssen Energie sparen.
    2. ما باید برق را صرفه جویی کنیم.

2 انرژی

  • 1.Abends habe ich keine Energie mehr, um Sport zu machen.
    1. عصرها من دیگر انرژی‌ای ندارم که ورزش کنم.
  • 2.voller Energie sein
    2. سرشار از انرژی بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان