[فعل]

entgegenstehen

/ɛntɡeːɡənʃtˈeːən/
فعل بی قاعده ضعیف فعل ناگذر
[گذشته: stand entgegen] [گذشته: stand entgegen] [گذشته کامل: entgegengestanden] [فعل کمکی: haben ]

1 جلوی کسی/چیزی را گرفتن جلوگیری کردن

مترادف و متضاد ausschließen
jemandem/etwas entgegenstehen
جلوی کسی/چیزی را گرفتن
  • Der Durchführung des Plans stehen Schwierigkeiten entgegen.
    مشکلات جلوی اجرای برنامه را می‌گیرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان