[اسم]

der Enthusiasmus

/ɛntuˈzi̯asmʊs/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Enthusiasmus]

1 اشتیاق وجد

مترادف و متضاد begeisterung Schwärmerei
  • 1.Für seinen Beruf bringt er viel Enthusiasmus mit.
    1. او برای کارش اشتیاق زیادی با خود می‌آورد [اشتیاق زیادی دارد].
  • 2.Ich wollte seinen Enthusiasmus nicht dämpfen.
    2. من نمی‌خواستم اشتیاقش را فرو بنشانم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان