[فعل]

ergeben

/ɛɐ̯ˈɡeːbn̩/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: ergab] [گذشته: ergab] [گذشته کامل: ergeben] [فعل کمکی: haben ]

1 نتیجه دادن (به چیزی) رسیدن

مترادف و متضاد hervorbringen resultieren
  • 1.Diese Aussage ergibt keinen Sinn.
    1. این گفته به هیچ مفهومی نمی‌رسد.
  • 2.Eins und eins ergibt zwei.
    2. یک و یک نتیجه می‌دهد دو [یک و یک، دو می‌شود].

2 تسلیم شدن (sich ergeben)

  • 1.Er hob die Hände und ergab sich.
    1. او دستانش را بالا برد و تسلیم شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان