[صفت]

exotisch

/ɛˈksoːtɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: exotischer] [حالت عالی: exotischsten]

1 غیر بومی خارجی

مترادف و متضاد ausländisch fremdländisch heimlich inländisch
  • 1.Ich esse exotische Früchte wie Papayas und Mangos.
    1. من میوه‌های خارجی مثل پاپایا و انبه می‌خورم.
  • 2.Sie importierten exotische Tiere.
    2. آن‌ها حیوانات غیر بومی وارد می‌کنند.

2 عجیب و غریب

  • 1.An Karneval sieht man manche exotische Verkleidung.
    1. آدم در کارناوال برخی لباس عجیب و غریب می‌بیند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان