[صفت]

fleißig

/ˈflaɪ̯sɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fleißiger] [حالت عالی: fleißigste-]

1 سخت‌کوش کوشا، سخت‌کوشانه

مترادف و متضاد faul
  • 1.Er arbeitet fleißig und beschwert sich nie.
    1. او سخت‌کوشانه کار می‌کند و هیچ‌وقت اعتراض نمی‌کند.
  • 2.Pamela ist wirklich sehr fleißig.
    2. "پاملا" واقعاً خیلی سخت‌کوش است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان