[فعل]

fluchen

/ˈfluːχn̩/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: fluchte] [گذشته: fluchte] [گذشته کامل: geflucht] [فعل کمکی: haben ]

1 ناسزا گفتن فحش دادن

  • 1.Er fluchte, als er auf der Autobahn in einen Stau geriet.
    1. او ناسزا گفت هنگامی‌که در اتوبان در ترافیکی گرفتار شد.
  • 2.Sie fluchte über ihr Auto.
    2. او به ماشینش فحش می‌داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان