[صفت]

frühzeitig

/ˈfʀyːˌʦaɪ̯tɪç/
غیرقابل مقایسه

1 به‌موقع زود، سر وقت

  • 1.Die frühzeitige Erkennung von Erkrankungen kann Leben retten.
    1. تشخیص به‌موقع بیماری می‌تواند زندگی را نجات بدهد.

2 پیش از موعد

  • 1.Mein Fitnessstudio erlaubt keine frühzeitige Beendigung meiner Mitgliedschaft.
    1. باشگاه ورزشی من اتمام پیش از موعد عضویتم را اجازه نمی‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان