[صفت]

fromm

/fʀɔm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: frommer] [حالت عالی: frommsten]

1 مذهبی متدین

  • 1.Der fromme Mann betete jeden Abend.
    1. مرد متدین هر عصر عبادت می‌کرد.
  • 2.Er führt ein sehr frommes Leben.
    2. او زندگی‌ای بسیار مذهبی دارد. [مدیریت می‌کند.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان