[اسم]

der Frost

/fʀɔst/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Fröste] [ملکی: Frost(e)s]

1 یخبندان

  • 1.Die Pflanze muss vor Frost geschützt werden.
    1. گیاهان باید در مقابل یخبندان محافظت شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان