[اسم]

die Frustration

/fʁʊstʁaˈt͡si̯oːn/
قابل شمارش مونث
[جمع: Frustrationen] [ملکی: Frustration]

1 دلسردی یأس، ناامیدی

مترادف و متضاد Desillusion enttäuschung
  • 1.Seine Frustration führte zu Zorn und Hass.
    1. ناامیدی او منجر به خشم و نفرت شد.
  • 2.Sie vermuten, dass Schmerz, Frustration und Schock die am stärksten Gefühle ihrer Eltern waren.
    2. آن‌ها حدس می‌زنند که درد، ناامیدی و شوک شدیدترین احساسات والدینشان بود.
  • 3.Wenn man sich vergeblich bewirbt, kann das zu Frustration führen.
    3. وقتی‌که بیهوده تقاضا داده شود، می‌تواند منجر به دلسردی شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان