[اسم]

der Galerist

/ɡaləˈʁɪst/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Galeristen] [ملکی: Galeristen] [مونث: Galeristin]

1 گالری‌دار صاحب گالری

مترادف و متضاد Kunsthändler
  • 1.Der Galerist hatte in diesem Monat elf Gemälde verkauft.
    1. گالری‌دار این ماه یازده تابلو فروخته بود.
  • 2.Er ist Galerist in Rom und will eine Dépendance in Paris eröffnen.
    2. او صاحب گالری در رم است و می‌خواهد یک شعبه در پاریس افتتاح کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان