[اسم]

der Gegner

/ˈɡeːɡnɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Gegner] [ملکی: Gegners] [مونث: Gegnerin]

1 دشمن

  • 1.Die früheren Kriegsgegner verhandeln über einen Friedensvertrag.
    1. دشمنان سابق جنگ در حال مذاکره برای یک پیمان صلح هستند.

2 مخالف

  • 1.Sie ist eine Gegnerin von Tierversuchen.
    1. او یک مخالف آزمایش بر روی حیوانات است.

3 حریف

  • 1.Die Mannschaft aus Frankreich war ein sehr starker Gegner.
    1. تیم فرانسه حریف خیلی قوی‌ای بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان