[اسم]

das Gericht

/ɡəˈʀɪçt/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Gerichte] [ملکی: Gericht(e)s]

1 دادگاه

مترادف و متضاد Gerichtshof
vor dem Gericht erscheinen/aussagen/...
در محضر دادگاه حاضر شدن/شهادت دادن/...
  • Er ist vor dem Gericht ist erschienen.
    او در دادگاه حاضر شده‌است.
jemanden vor Gericht laden
کسی را به دادگاه دعوت کردن [خواندن]
  • Sie haben mich vor Gericht geladen.
    آن‌ها من را به دادگاه دعوت کردند.
Gericht jemanden schuldig sprechen
دادگاه، کسی را مجرم دانستن
  • Das Gericht sprach ihn schuldig.
    دادگاه او را مجرم می‌داند [از نظر دادگاه او مجرم است].

2 غذا

مترادف و متضاد Essen Mahlzeit Speise
  • 1.Das Gericht aus Fleisch und Gemüse.
    1. این غذا از گوشت و سبزیجات (درست شده) است.
  • 2.Dieses Gericht mögen meine Kinder nicht.
    2. بچه‌های من این غذا را دوست ندارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان